English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
consumption possibility line U خط امکانات مصرف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility U اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics U امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer U مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume U تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
possibilities line U خط امکانات
capabilities U امکانات
facilities U امکانات
dispatch U توزیع امکانات
upgraded U بهبود امکانات
dispatches U توزیع امکانات
dispatched U توزیع امکانات
facilities management U مدیریت امکانات
employment opportunities U امکانات اشتغال
despatching U توزیع امکانات
despatches U توزیع امکانات
despatched U توزیع امکانات
upgrading U بهبود امکانات
upgrades U بهبود امکانات
upgrade U بهبود امکانات
actions U لیست امکانات
dispatching U توزیع امکانات
action U لیست امکانات
utility possibility curve U منحنی امکانات مطلوبیت
utility possibility frontier U مرز امکانات مطلوبیت
investment opportunities U امکانات سرمایه گذاری
dispatcher U اعزام کننده امکانات
diagnostics U امکانات عیب شناسی
dispatcher U توزیع کننده امکانات
production possibility curve U منحنی امکانات تولید
production possibility bondary U مرز امکانات تولید
production possibility frontier U مرز امکانات تولید
threat study U بررسی امکانات رزمی دشمن
ate U امکانات بررسی کنترل کامپیوتر
system diagnostics U امکانات عیب شناسی سیستم
out of <prep.> U بیرون از [فضایی یا فاصله ای] [امکانات]
inverter U دروازه منط قی برای امکانات بر عکس کردن
sauntering U در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
saunters U در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
interface human machine interface U امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
saunter U در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
sauntered U در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
human computer U امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
texts U نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
text U نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
newsgroup U خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند
Windows . U اولین نسل جدید ویندوز که حاوی امکانات OLE و کشیدن و قراردادن بود
topology U که کابل بندی و واسط های لازم و امکانات موجود درشبکه را مشخص میکند
unix U امکانات نرم افزاری که کپی کردن داده را برای کاربر از یک کامپیوتر ساده تر میکند.
foreground processing U اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
centralized U امکانات پردازش داده که در یک محل متمرکز و قابل دستیابی توسط سایر کاربران انجام می شوند
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
input/output U پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا
interrupt U اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupts U اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupting U اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
system diagnostics U امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
automatic U کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatics U کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
background program U برنامهای که به هنگام عدم نیازمندیهای برنامههای باتقدم بالا به امکانات سیستم کامپیوتری چند برنامهای قابل اجرا میباشد
Video for Windows U مجموعه درایورهای نرم افزاری و امکانات ویندوز ماکروسافت . سافت ماکروسافت که به فایلهای با فرمت AVI امکان نمایش روی یک پنجره می دهند
development support library U امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
aggregate consumption U مصرف کل
otiose U بی مصرف
consumerism U مصرف
unemployed U بی مصرف
wastes U بی مصرف
overall consumption U مصرف کل
disposal U مصرف
extravagant U مصرف
usages U مصرف
wasteful U مصرف
wasters U مصرف
waste U بی مصرف
consumption possibility line U حد مصرف
consumption U مصرف
usage U مصرف
offtake U مصرف
of no a U بی مصرف
income consumption curve U مصرف
waster U مصرف
comsumption U مصرف
expense U مصرف
sodden U بی مصرف
expenditure U مصرف
good for nothing U بی مصرف
power consumption U مصرف قدرت
power consumer U مصرف برق
private consumption U مصرف خصوصی
consumption rate U نواخت مصرف
per capita water consumption U مصرف سرانه اب
consumer brand U کالای پر مصرف
present consumption U مصرف حال
power consumption U مصرف برق
present consumption U مصرف جاری
consumerism U مصرف گرایی
consumption function U تابع مصرف
consumption rate U میزان مصرف
throwaway U یکبار مصرف
consumption rate U اهنگ مصرف
irrigation consumption U مصرف ابیاری
home consumption U مصرف داخلی
home consumption U مصرف خانگی
high mass consumption U مصرف انبوه
ready use U اماده مصرف
gasoline consumption U مصرف بنزین
transitory consumption U مصرف گذرا
ready for use U اماده مصرف
fuel consumption U مصرف سوخت
home use entry U اعلامیه مصرف
throw away U چیز بی مصرف
inconsumable U مصرف نکردنی
mass consumption U مصرف کلان
maximum power demand U مصرف حداکثر
internal power U مصرف داخلی
internal consumption U مصرف داخلی
rival consumption U مصرف رقابتی
national consumption U مصرف ملی
industrial consumption U مصرف صنعتی
induced consumption U مصرف تشویقی
induced consumption U مصرف القائی
transitory consumption U مصرف انتقالی
optional consumption U مصرف اختیاری
domestic consumption U مصرف خانگی
use up U مصرف کردن
per capita consumption U مصرف سرانه
idle stock U موجودی بی مصرف
permanent consumption U مصرف دائمی
propensity to consume U گرایش به مصرف
productive consumption U مصرف مولد
consumption theory U نظریه مصرف
usage rate U نرخ مصرف
peak load U بحبوحه مصرف
energy consumption U مصرف انرژی
expenditure credit U اعتبار مصرف
unproductive consumption U مصرف بیهوده
rate of consumption U نرخ مصرف
put away U مصرف کردن
to use up U مصرف کردن
propensity to consume U تمایل به مصرف
excise tax U مالیات بر مصرف
partial substitution U جانشینی مصرف
utilizable <adj.> U قابل مصرف
consumption schedule U جدول مصرف
usable <adj.> U قابل مصرف
spends U مصرف کردن
spend U مصرف کردن
eats U مصرف کردن
consume U مصرف کردن
consumed U مصرف کردن
useful <adj.> U قابل مصرف
utilization U مصرف بکاربری
utilisable [British] <adj.> U قابل مصرف
consumes U مصرف کردن
eat U مصرف کردن
usage U مورد مصرف
using U مورد مصرف
utilisation [British] U مورد مصرف
disposable U مصرف شدنی
utilization U مورد مصرف
usages U موارد مصرف
utilisations U موارد مصرف
utilizations U موارد مصرف
uses U استعمال مصرف
TAN [Transaction authentication number] U رمز یکبار مصرف
recive U مصرف کنید
exhausted U مصرف شده
dismantle U بی مصرف کردن
dismantled U بی مصرف کردن
expenditure U میزان مصرف
rags U بی مصرف شدن
rag U بی مصرف شدن
expendable U مصرف پذیر
consumers U مصرف کننده
exploitation [utilization] U مورد مصرف
dismantling U بی مصرف کردن
dismantles U بی مصرف کردن
use U استعمال مصرف
useful <adj.> U مصرف کردنی
shelf life U تاریخ مصرف
utilisable [British] <adj.> U مصرف کردنی
using U استعمال مصرف
capital consumption U مصرف سرمایه
utilizable <adj.> U مصرف کردنی
usable <adj.> U مصرف کردنی
suitable <adj.> U مصرف کردنی
consumable U مصرف شدنی
conspicuious consumption U مصرف تجملی
conspicious consumption U مصرف تجملی
coefficient of utility U ضریب مصرف
bootless U بی مصرف بی علاج
mass consumption U مصرف انبوه
autonomous consumption U مصرف مستقل
applicable <adj.> U مصرف کردنی
consumer U مصرف کننده
abusing U سوء مصرف
abuses U سوء مصرف
abused U سوء مصرف
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com